مجله صنعت ساختمان مجله صنعت ساختمان .

مجله صنعت ساختمان

تاريخچه ي معماري ايراني چيست

معماري

مـعـمـاري قـبـل از اسـلام معـماري ايراني را بايد بطور صحـيح از اعـماق تاريخ ايـن سرزمـيـن كهـن مـورد بررسي قـرار داد. معـماري ايراني به شـش قـرن قـبل از ميلاد مسيح باز مي گـردد، كه مـشـخـصات هـر دورهً معـماري را در دوره هاي مـخـتـلف تاريـخـي شـرح مي دهـيـم :
۱- معـماري دوران ماقـبـل تـاريخ تـا زمان حـكـومت مادها.
۲- معـماري از زمان حكـومت مـادهـا تـا پـايان دوره حـكـومت ساسانيان . در رابـطه با معـماري ايران، بايـد به خـوانـنـدگـان يـادآوري شـود، تـغـيـيـراتي كـه در رابـطه بـا هـنـر پـيـشـيـنـيان ايـران در معـماري داده شـده و نـحـوهً ساخـتمان سازي آن دوران. در سخـني كـوتاه مـي تـوان به : حكـاكـي بـر روي سـنگ، گچكاري، نقاشي، آجركاري، آئينه كاري، كاشي كاري، موزائيك كاري و ديـگـر كـارهـاي تـزئـيـني اشـاره كرد. الـبـتـه مـا بايـد استـثـنـاهـايي هـم بـراي ساخـتـمان هـاي چـنـد شـكـلي كـه بـراي مـواردي خـاص اسـتـفـاده مي شد، قـائـل شـويم. اين گـونـاگـونـي بـرآمـده از نـيـازهـاي خـاص مـردم در زمـانـهـاي مـتـفـاوت بـوده است. هـنـرمـنـدان ايـراني بـه دنـيـا ثـابـت كـردن كـه تـوانائـي هـاي بالايي دارنـد و شـامـل احـتـرام بـسيار، بـخـاطر اثـرهـاي تـاريخـي مـنـحـصر بـفـرد فـراوانـي كـه از خـود بـجـاي گـذاشـتـه، هـسـتـند.
بـنـظر مـشكـل مي رسد كه بـتوان معـماري ايراني را از زمانـهـاي بـسـيـار دور تـا بـحـال طـبـقـه بـنـدي كرد. اما، تـرتـيـبات زيـر مـي تـواند چـشـم انداز وسـيـعـي از ايـن كـارهـا در اخـتـيـار شـمـا قـرار دهـد:
كـلـبه هـاي ماقـبل تـاريـخ، شهـرهـا و قـصـبه هاي اولـيه، اسـتحـكـامات و دژهـاي نـظـامي، معـابـد و آتـشـكـده ها، مـقـبـره ها و آرامـگـاه هـاي بـزرگ، مـكـانهـاي عـظـيـم تـاريـخـي، سـدهـا و پـلـهـا، بـازارهـا، حـمام هـا، جـاده هـا، مسـاجـد عـظـيـم، بـرجـهـا و مـنـاره هـا، ساخـتـمانهـاي مـذهـبـي و محـلهـايي از دوران اسلامي، و هـمچـنـيـن بـنـاهـا و يـاد بـودهـاي گـسـتـرده در كـشـور ايران. از ديگـر چـيـزهـاي مهـمي كه بـرروي معـماري ايراني تـاثـيـر گـذار بوده است، شـرايط مهـم آب و هـوائي در فلات ايران بوده است. بطور مـثـال سبك معـماري در شـمال كـشـور و كـوهـپـايـه هاي ايران بـا سـبك معـماري در جـنـوب و كوير ايران تـفـاوت دارد. اكـنـون با مصـادف شـدن بـا اطاعـات تـمام نـشـدنـي و حـيرت آوري كـه امـكـان آن در هـيچ كـشور ديـگـري نـيـست، نگـاهـي داريم گـذرا بـه معـماري ايراني. صحـبت كردن در مـورد معـماري باستاني، بدون ايـنكـه نـمونه هايي از آن وجود داشتـه باشـد تـقـريـباً غـيـر مـمـكـن است. يكي از قـديـمي ترين بـناهاي كـشف شده در فلات ايران مربـوط مي شود به بـناي رنگ شـده ” زاغ تـپـه ” در قـزوين. در تاريخ گـذشـته كـه مربوط مي شود به قـرن هـفـتم و اوايل قـرن شـشم قـبل از ميـلاد، بايـد بـسيار مورد رسيدگـي قـرار گـيرد كه در آن زمان قـبل از تاريخ، چـگـونـه و با چـه وسائـلي اين بـنا را آراستـه كـرده اند. از اين بـنا بـراي جـمع شـدن و اجـتماعـات استـفاده مـي شده است. در اين بـنا از شومـيـنه براي گـرم كـردن ساخـتمان در فـصلهاي سرد سال اسـتـفاده مي شده است. هـمـچـنـين محـلي بـراي درست كردن كـباب داشـتـه است. هـمچـنـين اين ساخـتمان دو محـل براي نگـهـداري ابزارها و وسائـل، بعـلاوه اتاقـي كـوچـك كه از آن به عـنـوان نـشـيـمن استـفاده مي كردند. ديـوارهـا بـوسـيله نـقاشـي از بـز كـوهـي تـزئـيـن شـده است. بـه احـتـمال خـيـلي زيـاد از اين مـكـان براي انجـام مراستم مـذهـبـي خـود استـفاده مي كـردنـد.
تـپـه سـيالك در نـزديكـي كاشان نـيـز يكي ديگـر از اين مكـانهـاي تـاريـخي است، كه بـه قـرن شـشم و پـنجـم قـبل از مـيـلاد بـرمـي گـردد. نمايي از معـبد چغـازنبـيل در خوزستان اولين بار كه مردم به منطقه سيالك رفـتـند، نمي دانستـند كه چگـونه بايد خانه ساخت، و زير كـلبه هايي كه با برگ درخـتان تهـيه شده بود زندگـي مي كردند. اما بزودي آنهـا فرا گـرفـتـند كه چگـونه با گـل، خشت خام درست كرده و مورد مصرف در خانه سازي قرار دهـند. در قـرن چهـارم قـبل از مـيـلاد مسيح مردم سيالك بصورتي جامع شروع كردند به بنا نهادن بناهـاي جـديد، كه بخوبي مشخص است. اين بناهـا بصورتي يكجا و توده، و تماما تهـيه شده از آجر خام بود. اين آجـرهاي اوليه كـه بـصورتي بيضي شكـل تهـيه مي شد، در آفـتاب گـذاشته شده و خشك مي شدند؛ و بعـد از آن مورد استـفاده قـرار مي گـرفـتـند. معـماري اين دوره تـمام بـناهـا را با رنگ قـرمز تـزئـين كرده و تمام درهاي اين بـناهـا كوتاه و باريك بوده و قـد درها بـيشتر از ۹۰ – ۸۰ سانتي متر نبود. تـپـه حسن در نزديكي دامغـان، تـپه ايلـبـليس در ۷۲ كيلومتري كـرمان، و تـپه حسنـلو در آذربايجان غربي از بـناهايي هـستـند كه بوسيله حفاري هاي باستان شناسي از زير خاك بـيرون آورده شده اند. در حفاري هاي تپه حسنلو، سه بناي عـظيم كـشف شد كه تمام آنهـا با نـقـشه اي يكسان درست شده بودند. اين بـناها به ۱۰۰۰ – ۸۰۰ سال قـبل از مـيلاد مسيح بـرمي گـردند. تمام آنهـا داراي دروازهً ورودي، حـياط سنگـفرش شده، اتـاقـهـا و انـبار بوده اند. در معـماري تـپه حسنلو، ساختمانهـا بـنـظر از چوب بنا شده اند؛ مربع و بصورت برج با پـايه هاي چـوبي كه بدون برش بصورتي عمودي از آنهـا بعـنوان پايه و ستون استـفاده شده بود. يكي از اتاقـهـا بصورتي سنگـفرش شده با خشت خام كشف شد. نكـته جالب توجه اينكه اتاقي ديگـر را كه بعـنوان آشپـزخانه از آن استـفاده مي شده داراي جاهاي مخصوص با شومينه دور آنها بود. يكي از معـماريهاي مهـم ايران مربوط است به قرن ۱۳ قـبل از ميلاد؛ معـبد چـغـازنـبـيل ( ۱۲۵۰ قبل از ميلاد ) است كه در كنار رودخانهً كرخه در استان خوزستان در جنوب ايران قرار گـرفـته است. اين معـبد بوسيله “هـونـتاش هـوبان” پادشاه ايلام بر روي خرابه هاي شهر باستاني “دور – آنـتـش” ساخته شده بود. اين معـبد نشانگـر اوج و شكوه معـماري در آن دوره است. اين بـنا بصورت چـهـارگـوش و به صورت يك ساخـتمان پـنج طبقه است، كه هـر طبقه از طبقه قـبلي كوچكـتر است و نمائي بصورت مخروطي را نشان مي دهـد. معـبد اصلي در آخرين طـبـقـه ساختـه شده بود. موادي كه در ساختمان اين معـبد بكـار رفـته است، بـيـشـتر از آجرهـاي پـخـته لعـاب دار هـمراه با ساروج بـسيار قـوي بوده است. گـنـبد غـربي معـبد چـغازنـبـيل كه بصورتي ماهـرانه ساخته شده بود هـنوز هـم پس از گـذشت سـه هـزار سال از تاريخ آن بصورتي عـجـيب و حيرت آور در وضعـيتي خوب بسر مي برد. ساخـتـن طاقـهـاي هـلالي شكـل برروي راهـروهـا و پـلـكـان هـاي داخل معـبـد نـشـانگـر مـوفـقـيت فوق العـاده و شگـفت آور معـماري در ايران باستان است. چـيـزي كه باعـث تعـجب و شوك بـسيار در معـماري چـغـازنبـيل است، اينكه ابـتـكار هـنـرمندان آن دوره در اخـتراع و ساختـن يك سيستم جديد كه آب آشامـيدني ساخـتمان را تهـيه مي كرده است. آب نصفيه شده بوسيله عبادتـگـران و پـرستـشگـران و ساكـنين آن منطقه مورد استـفاده قرار مي گـرفت.

تاريخچه ي معماري جهان:
معماري غرب:

محيط غار نشيني در طي هزاران سال هيچ مناسبتي براي آفرينش هنري پيشرفته و ظريف نداشته است زيرا تلاش براي صيانت ذات بيشترين بخش نيروي جسمي و فكري ايشان را به خود اختصاص مي داده است .كه آثاري را از خود به جا گذاشته اند. نخستين آثاري كه از انسان بدست آمده است متعلق به چهل هزار سال پيش است كه در دورانهاي مختلف زمين شناسي كه شامل دورانهاي پارينه سنگي نو سنگي و عصر برنز و مفرغ قابل برسي است كه مجموعه اين فعاليتها منجر به پيداي تمدنهاي مخلتف و ايجاد شهر ها و روستا ها بر روي سطح اين كره خاكي گرديده است .بررسي اين دورانها نياز به نوشتها و كا غذ هاي فراوان دارد كه خارج از توان اين نوشتار است ¹.اما بهترين مسيري كه بر شناخت معماري غرب كه همچون ريسماني تافته از رشته اليافي كه رنگ و مقاومتشان ثابت نمي ماند و هر بار به مناسبتي شكل و ظاهر و توان ريسمان دگرگون مي گردد و تجربه هاي متنوع معماري غرب را به يكديگر پيوند ميزند ، را فرهنگ غرب سرا آغازش را معماري يو نان مي داند كه از نظر نويسندگان اين نوشتار نيز مناسب براي آغاز اين مجموعه نوشتار است .اما پيش از بررسي معماري غرب در دورانهاي مختلف بهتر به دو نكته زير توجه شود :
در آفرينش فضاي معماري _ در گزينش مباني و ابزارو در تعيين نحوه بر افراشتن پيكره كالبدي و در طريق بهره ورداري از آن _استدلال و گاه اسقرارهايي صورت مي گيرند كه زمينه اصلي شان ، به ادعاي سازندگان و ناقذان اروپايي ، منطق است .
كاربرد منطق در تدوين شكل و معناي بناها ، به آنها اعتبار مي بخشد و ، در صورت توفيق نيز بر اعتبار منطق مي افزايدو آنرا ترويج مي دهد.
۲٫ در سنجش و در باز شناسي فضاي معماري – در گزينش معيارها و ضابطه ها و شيوه هايي كه براي شناخت فراوده هاي دوران گذشته و يا همزمان با زندگي ناقدان نقطه عطف بوده اند- از استدلال ها و استنتاج هايي بهره گرفته شده و مي شود كه فراي قواعد منطقي تدوين شده نمي رود . هر گونه اظهار نظري در باره معماري غرب بايد بر اساس و متكي بر چهار چوبي باشد كه «منطقي» مي نمايد:عطف به منطق «ارسطويي»،عطف به منطق «دكارت» ،عطف به منطق«كانت»و عطف به منطق «هگل»و بالاخره عطف به منطق ديالكتيكي ماترياليستي ،كه از همان روزهاي زندگي «هگل» چنان در فضاي تنگ قرن نوزدهم اروپا طنين انداز شد.
معماري يونان:
تاريخ معماري يو نان شامل دوره هاي مختلف بسياري است كه باستانشناسان اين دوره ها را چنين تقسيم بندي ميكنند:
۱-دوران و شيوه هندسي ۲- دوران كهن وش ۳- دوران كلاسيك ۴- دوران هلنيسم
كه هر كدام از اين دوره ها شامل فضا و گستره مكاني خاصي را تحت پوشش قرار مي دهند .
دوره اول داراي فضايي نا مشخص و گسترده و در واقع غير قابل تعيين مي باشد كه مركز ثقل آن را مي توان آسياي كوچك دانست و دومي بيشتر مربوط به قلمرو حكومتي اسكندر است و شامل مناطقي مي باشد كه تحت نفوذ اسكندر قرار دارد كه مر كز آن را بخش شمالي يو نان امروزي مي توان دانست.
سومي در واقع بيشتر فضايي اعتباري و قرار دادي مي باشد زيرا بيشتر بر اثر جبر نظاميان به وجود مي آمده است اما در دوره هلنيسم گسترش فرهنگ و تمدن يو نان است كه در اين دوره بوده كه فرهنگ و تمدن يونان به سرزمينهاي دور دست پاي گذاشته است.

معماري رنسانس:

هنر مند رنسانس ساحري است كه طبيعت مادي را مي شناسد و به آن عمل مي كند در واقع در دوره رنسانس تطبيق معماري با انسان و طبيعت ، به اتكا يا به وسيله دانش رياضي و تعبير هايش دوباره مطرح مي شود و تمام خصيصه هاي كه يك مبحث زنده را به تدريج دارا شد تا جايي كه تناسبات و اندازه ها فضاي معماري تابع يك هارموني كيهاني شدند. در واقع همانطور كه لئوناردو داوينچي در رساله خود مي نويسد :« براي آنكه نگار گري شايسته آفرينش باشد و مبدا هنر و علم گردد مي بايد جهاني شود. » كه بعدها در قرن نوزدهم بر اساس اين گفته انقلاب بزرگي در هنر و معماري پيش آمد .اما آنچه را كه مي توان در باره معماري رنسانس ايتاليا و اروپا ذكر كرد را به صورت مختصر در متن زير مي توان يافت۳۸:
«گونه هاي پر شمار تجربه هاي معماري سده مياني از ديدگاه معماران رنسانس نكته اي منفي بودو بايد جاي به شيوه واحدي در آفرينش معماري مي داد و بايد معطوف به ضابطه ها ومنظومه هااي معمارانه تازه اي مي شد كه در اين دوران جهاني تلقي ميشد در اين دوران كمك گرفتن از هندسه به عنوان وسيلهاي كه در روان تر كردن تركيبهاي حجمي فرعي كاربرد فراوان داشت و به طراح كمك مي كرد كه به كمك اندازه هايي كه از پيش درارتباط و در تناسب بايكديگر سنجيده مي شوند در تعيين عناصر فرعي معماري بامشكل روبرو نگردند.و گذري داشته باشند از فضاي آكنده از گونه گوني تجربي به فضايي كه در آن حساب و نظم در آفرينش معماري حاكم است ، كه از طريق استدلالي كردن وو عقلاني كردن معمار يصورت مي گرفت و همچنين از روش آفرينش و اجراي واحدهاي معماري خاص سده ميانه به روشي نوين روي آوردن و در پي آوردهاي روابط اجتماعي و حرفه اي معماران بسيار داراي اهميت بود . معماري رنسانس ايتاليا ، داراي بياني ويژه است و از ابزاري نو و بس مهم براي مفاهيم خود بهره مي برد كه مهمترين آن را مي توان شكل واقعي دادن به انديشه فضايي كه داراي خصيصه پرسپكتيوي است ،دانست. »
با توجه به مسائل بالا درمعماري رنسانس پنج نوع فرآورده معماري پديدآمد كه مي توان به صورت مختصر چنين ذكر كرد۳۸:
– بناهايي كه در طول بررسي معمول بيشتر مورد توجه قرار مي گيرنند مانند كليساها، نمازخانه ها و مقابر . دستورها و قواعد تنظيم و تدوين فضاي معماري در اين رده ساختمانها ، همه جا به گونه اي آزاد از سنت هاي موجود و نه در پيروي صرف از آنچه معماران پر توان شكل داده وبه كار برده اند مي نمايند .
– همه جا چنين عنوان مي شود كه فضاي معماري در دوران رنسانس ايتاليا، به دست معماران ، به شكل موجوديتي در آمد كه ، در درونش ، طراحي معماري ، برنامه ريزي ديدي يا بصري مي شد. كه تازگي اين امر در شكل اجرايي آن بود كه بعدها دورنمايي پرسپكتيويه به آن افزوده شد كه معماران متناسب با توان نظري خويش ، از آن بهره مي گرفتند.

– در اين دوران معماران چه در داخل و چه در خارج بنا به دنبال يك وحدت شكلي بودند كه در گذر زمان از فضاي دروني به بيرون بنا و در باز شناسي روحيه اي كه درون بنا را هويت و شخصيت بخشيده و در تطبيق شكلي و معنوي و نمادين آن با روحيه اي از حجم بنا قابل درك تواند بود كه چگونگي شكل پوسته مياني اين دو ، نقشي اساسي دارد كه مي تواند نقطه حركت طراحي معماران اين دوره محسوب گردد.
معماري باروك:

از اوايل سده هفدهم تا نيمه سده هجدهم ، انديشه ها و سليقه نو، معماري و هنر اروپا را دگر گوني بخشيد كه محققان اين دوره را باروك نام نهاده اند. كه باروك براي دستيابي به آزادي و ابتكار خود برگسستن همنوايي با رنسانس و انحراف عمدي منريسم تكيه داشت، معماري باروك دربسياري از جنبه ها به آزادي موجود در معماري كلاسيك روم باستان نزديك تر بود ۴۳٫ در واقع مي توان باروك را آزادي فضايي دانست آزادي فكري از قوانين قراردادي ،از هندسه مسطحه ، از سكون ،از تقارن و از تضادبين فضاي داخل و خارج ۴۴ حتي امروز درك معماري باروك تنها به اين مفهومها نيست بلكه به معناي قبول شجاعت ، ايده ، تحركو نداشتن بردباري نسبت به قوانين سطح گرايانه و تشديد تاثيرات صحنه آرايانه بي تفاوتي و بي نظمي است و همچنين داشتن همسويي و توافق در هماهنگي بخشيدن بين مجسمه سازي ، نقاشي ، هنر باغباني ، بازي و طراحي با آب به منظورايجاد درك واحد هنري است كه مي توان معماري باروك را دريك جمله معماري درك فضا دانست ۴۵٫اما معماري بارك را از لحاظ كاربردي شامل چه ويژگيهايي مي توان دانست ؟كه موضوعي است كه در متن زير به اختصار به آن پرداخته شده است۴۶ :
«با اينكه اولين ومشهورترين معماران دوران باروك كساني شناخته مي شوند كه فعاليت حرفه ايشان رادرزادگاه شان آغاز كرده اند ، معماري باروك يك پديده ايتاليايي و زاذه شده درايتاليا دانسته نمي شود .معماري باروك پديده اي است متظاهر يا متكي بر ويژگيهايي شكلي كه گرويدن به آن نياز به چيزي بسيار بيش از آنچه متعارف و معمول به شمار مي رود ندارد .هر معماري مي تواند از خود بر انچه در جريان فعاليتهاي روزمره كه بازار معماري عرضه مي شود بيافزايد بي اين كه مستلزم آن باشد كه فراورده سنتي معماري در سطح شهرها و مناطق پر سكنه تر از اروپا زاده ميشود ،بي اين كه ، در گامهاي بعدي معماران راهي نمايانده شود ،نو. معماري باروك از گذشته نزديك خود فاصله ميگيرد بي اين كه قدر آن را داشته باشد تا راهي نو در افكند .گونه گوني ، كه به عنوان يكي از خصيصه هاي اصلي باروك شناخته مي شود ، در سطوح مختلف نمايان مي شود .در آثار يك دوره در گشتره يك شهر ، در پهنه سرزمين هاي اروپايي كه داراي فرهنگ و سنت هايي نو واحدنددر اين ميان اما ف تلاش پر قدر و براي به وجود آوردن و رواج دان انديشه هاي نو و متكب بر جهان بيني ها استوار صورت مي گيرد كه نمي توانند توان آن را بيابند كه بر همه معماران در گستره مغرب زمين براي دوره اي كوتاه مستولي شوند


برچسب: ، تاريخ معماري ايران، تاريخچه ي معماري، طراحي داخلي و دكوراسيون، طراحي دكوراسيون، معماري در زمينه مقالات،
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۶ شهريور ۱۳۹۶ساعت: ۰۸:۰۷:۳۸ توسط:faezeh موضوع:

{COMMENTS}
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
آواتار :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :